گفت: شيخا چند از اين رنگ و ريـــــا … اين دو روئی چيست با خلـــــق خـــــدا؟
شيخ صنعان قصه ای است تمثيلی بر اساس داستانی به همين نام در منطق الطير عطار شاعر قرن ششم. سعیدی سیرجانی این مثنوی را پای منبر شخصی بنام آسید مصطفی می شنود. خود سعیدی سیرجانی اینگونه شرح می دهد که :
دو سه نفری هم از دوستان محبت کرده بودند و چند بيتی از منظومه مرحوم سيد را برايم فرستاده بودند.مخلص با عرض تشکر منتخبی از آن را در اينجا نقل می کنم و اميدوارم همشهريان ديگر مدد کنند و هر بيتی را که بخاطر دارند بفرستند تا صورت کامل آن را نيز منتشر کنم.و اينک اشعار مرحوم آسيد مصطفی درمناظره شيخ و شيطان:
گفت: شيخا چند از اين رنگ و ريـــــا اين دو روئی چيست با خلـــــق خـــــدا؟
عاشقی پيداســـــــــــــت از رفتار تو چيست اين انکــــــــار ناهنجــــــــــار تو؟
گفت: ای ملعــــــون از اينجا دور شو! ای سراپا عيب جوئی کــــور شــــــــــو؟
من به زهدم همــــــــــــــدم افلاکيان عشق خاکـــــــــی باد از آن خاکيـــــان!
گفت: ای شيخ دغل زاری بس است با نديم دل رياکــــــاری بــــــــس است!
با مريدان هرچـــــــــه خواهی ناز کن در بر من مشت خــــــود را باز کــــــــن!
پيش از اين گر بنـــــــده حق بوده ای پاکباز عشـــــــــق مطلـــــــــق بوده ای
حاليا محکوم فرمـــــــــــــــــــان منی پای تا ســـــر شيخنا! – ز آن منـــــــــی
هیچ چیز محال نیست, تنها تلاش کن!
پائولوکوئلیو : بدون تلاش چیزی رخ نمی دهد, حتی معجزه …
منبع و عکس : فیس بوک
برای اطلاعات بیشتر
مولانا : بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بنمایرُخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشایلب که قندِ فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن بُرون آ دَمی زِاَبر
کان چهره ی مُشعشع تابانمآرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی زِ ناز بیش مَرنجانمرا بُرو
آن گفتنت که بیشمَرنجانم آرزوست
زمانی که با وفادارترین افسران شاه جلوی جوخه های تیرباران قرار می گرفتند شاه در پاناما به دنبال خوشگذرانی بود!
ساعت 23:45 نیمه شب پنجشنبه 26 بهمن 1357 است. چهار تیمسار عالیرتبه ارتش را با چشم ها و دست های بسته بر روی پشت بام مدرسه رفاه آورده اند. قرار است به جرم قتل و کشتار مستقیم مردم ایران بر اساس حکم دادگاه انقلاب تیرباران شوند.
چهار جوان انقلابی با در دست داشتن تنفنگ ژ3 غرور خاصی دارند. قرار است چهار تیمسار عالیرتبه ارتش را به رگبار مسلسل ببندند.
ارتشبد نصیری گیج است. هنوز باورش نمی شود تا چند دقیقه دیگر قرار است تیرباران شود. سرلشگر رضا ناجی در حال اشک ریختن است و دوست ندارد بمیرد. تیمسار رحیمی آرام و خبردار ایستاده است. در دادگاه گفته بود تا آخرین لحظه به اعلیحضرت وفادار خواهد ماند و حالا که با مرگ فاصله ای ندارد هنوز بر روی تصمیم خود مصمم است. شاید دلیلش این است که او اهل مطالعه زیاد است و علاقه خاصی به تاریخ دارد(1)شکی نیست تاریخ بزرگ ایران به او درس خوبی داده است و او میخواهد مثل بابک خرمدین جان خود را تسلیم کند!
فیلم محاکمه تیمسار رحیمی
در دو قرن اول اسلام بر ایران چه گذشت ؟
این مطلب که از کتاب دو قرن سکوت دکتر عبدالحسین زرین کوب گرفته شده است دورنمایی است از اوضاع ایران در طی دو قرن اول اسلام.
نخست طوفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی را زیر و زبر کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت. چندی بعد حجاج در عراق و قتیبه در خراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادیهای سخت براندند. دیری برنیاند که مغلوبان, پیکار عظیمی با فاتحان آغاز نهادند. ابومسلم و مقنع در خراسان و جاویدان و بابک در آذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان, مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمی دیدند. در طی این رستاخیز پهلوانان مغلوب قد برافراشت و پشت فاتح مغرور را به خاک رسانید. تفوق ایرانیان بر عربان آشکار گشت حکومت و سیادت عرب رفته رفته چون ((رویای شب نیمه تابستان))1 دود و باد گردید. خاندانهای ایرانی دوباره امتیازات کهن را به صورتی دیگر بدست آوردند و یالامحاله این قدرت و حشمت, طاهریان و صفاریان را به دست افتاد و بدین گونه آنچه در آغاز یک طوفان برباد رفته بود در ((پایان یک شب)) که در وحشت و سکوت, دو قرن هول انگیز گذشت, دوباره تا حدی به سامان و قرار خویش بازآمد.
1- اشاره به درام معروف شکسپیر که به همین عنوان است: A Midsummer Night’s dream
منتشر شده توسط تارنگار هالیوود
منبع : کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب – صفحه 323 و 324 – انتشارات سخن
برای اطلاعات بیشتر
دانوب آبی اثر جاویدان موسیقی کلاسیک دنیا
موسیقی دانوب آبی در سال 1866 توسط یوهان اشتراوس پسر با الهام گرفتن از رودخانه دانوب ساخته شد, اما در سیزدهم فوریه 1867 بطور رسمی در انجمن سرودخوانان مرد وین اجرا گردید.
دانوب آبی جزء چند آثار برتر موسیقی کلاسیک دنیا محسوب می شود.
منبع و عکس: The Blue Danube
گاز گرفتن و زخمی کردن زنان زیبا روش ارضاء جنسی آغا محمدخان قاجار!
نوشته خودم را با یک ضرب المثل انگلیسی آغاز می کنم که یک دنیا مفهوم در آن نهفته است.
قدرت انسان را فاسد می کند و قدرت مطلق, مطلقاً فاسد!
یکی از سرگرمی های محبوب شاهان ایران داشتن حرمسرا و زنبارگی بوده است و بعضی از این پادشاهان آنقدر غرق در شهوت و حرمسراهای خود می شدند که به کلی از امور مملکت غافل می شدند. همچنین رسم بر این بوده است والی هر شهر, کدخدای هر ده و … هر از چندگاهی زیباترین دختران منطقه خود را برای شاه بفرستند تا اعلحضرت همایونی با دختران و زنان جدید فرستاده شده لذت ببرند و بر تعداد زنان حرمسرای خود اضافه کنند.
اون ممه را لولو برد !
آنوقتها مردم پرو با غرص پیدا میشدند, همه بابا ننه دار بودند, مثل حالا که نبود. شاه شهید خدا بیامرز! همیشه مرحوم ابوی را بالای دست حاجی میرزا آقاسی میشناند.
آنروزها که سیاست مثل حالا نبود. یک چیزی میگم یه چیزی میشنوی. گمان میکنی مرحوم حاج میرزا آقاسی کم کسی بود؟ تمام سیاست دنیا مثل موم تو چنگولش بود. دیروز وزیر مالیه منو احضار کرد, دیدی که اتومبیلش را دنبالم فرستاد. خوب, حالا دیگه اون ممه را لولو برده.
منبع : کتاب حاجی آقا نوشته صادق هدایت صفحه 15 و 16 – چاپ ششم, آبانماه 1343
عکس : جستجوگر گوگل
تایپ : هالیوود
برای اطلاعات بیشتر
خیام : زان پیش که نام تو ز عالم برود
زان پیــــش کـــــه نــــام تــــو ز عالم برود
می خور کـــه چــو می بدل رسد غم برود
بگشـــای ســـر زلف بتـــــــــی بند به بند
زان پیش کـــــه بنــــد بنــــدت از هم برود
منبع : رباعیات حکیم عمر خیام, انتشارات آتلیه هنر
عکس : جستجوگر گوگل
شاه خطاب به اسدالله علم : تمام ایران مال من است !
اختصاصی هالیوود : در کتاب یادداشتهای اسدالله علم مطالب جنجال برانگیز بسیاری را می توان سراغ کرد. یکی از این مطالب که توجه من را به خود جلب کرد مالکیت بخشی از جزیره کیش به شاه بود که باعث خشم شاه شد. اسدالله علم خود ماجرا را چنین بیان می کند :
چندی پیش که من کاخ کیش را به نام شخص شاه ثبت کردم, شاه سند را پیش من پرتاب کرد. فرمودند مگر می خواهی فقط یک وجب خاک ایران مال من باشد؟ تمام ایران مال من است.
منبع : یاداشتهای اسدالله علم, جلد دوم, صفحه 265
عکس : جستجوگر گوگل